گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد يازدهم
[سوره المائدة ( 5): آیات 67 تا 81 ] ....



ص : 42
اشاره
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِ مُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرِینَ
67 ) قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ حَتَّی تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ )
مِنْ رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ ( 68 ) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصاري مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ
الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 69 ) لَقَدْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلًا کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما
لا تَهْوي أَنْفُسُهُمْ فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ ( 70 ) وَ حَسِبُوا أَلَّا تَکُونَ فِتْنَۀٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ
( وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ ( 71
لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَ قالَ الْمَسِیحُ یا بَنِی إِسْرائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ
اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّۀَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ ( 72 ) لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَۀٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا إِلهٌ واحِ دٌ وَ إِنْ لَمْ
یَنْتَهُوا عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ( 73 ) أَ فَلا یَتُوبُونَ إِلَی اللَّهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 74 ) مَا الْمَسِیحُ ابْنُ
مَرْیَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّیقَۀٌ کانا یَأْکُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الْآیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّی یُؤْفَکُونَ ( 75 ) قُلْ أَ
( تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَ  را وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ( 76
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ ( 77 ) لُعِنَ
الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ ( 78 ) کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ
لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ ( 79 ) تَري کَثِیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ
( خالِدُونَ ( 80 ) وَ لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ النَّبِیِّ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ وَ لکِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ ( 81
، ص: 44
[سوره المائدة ( 5): آیه 67 ] .... ص : 44
اشاره
یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِ مُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرِینَ
(67)
ترجمه و شرح .... ص : 44
صفحه 34 از 150
خداوند متعال در این آیه شریفه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که درست رو
بروي مخالفان بایستد و بدون مدارا و ملاحظه پیام الهی را برساند و همچنین مردم از این خطاب تهدید آمیز بفهمند که رکن دین
اسلام و روح احکام آن همین حکم است که اگر آن را نپذیرند بمنزله آن است که دین اسلام را نپذیرفتهاند و این خطاب تهدید
آمیز از این نظر نیست که احتمال رود رسول خدا در باره ابلاغ این حکم اهمال میفرماید. زیرا ساحت مقدس وي منزّه است از
اینکه در انجام رسالت کوتاهی نماید، بلکه بلحاظ اهمیت باین حکم است که بمنزله روح دین اسلام و سایر احکام بمنزله جسد آن
است و ادامه دعوت آن در جهان وابسته به تبلیغ آن حکم است و ضمنا براي تأمین خاطر پیامبر اسلام بیان میکند که پروردگار ترا
از خطر مردم منافق ایمن میدارد و توطئه آنان را نقش بر آب مینماید، اینک میفرماید: ، ص:
45
اي پیامبر و اي فرستاده ما آنچه را که از جانب پروردگارت بتو نازل میشود برسان و تبلیغ کن و اگر چنین نکنی تبلیغ تمام رسالت
خدا را نکردهاي و اگر بیم داري که از تبلیغ آنچه بر تو نازل میکنیم از طرف مردم و منافقین گزندي بتو رسد بیم مدار خداوند ترا
نگهدار است و از آزار مردم حامی تست و مانع است که آنان آسیبی بتو برسانند، براي اینکه خداوند کافران را که با تو معانداند و
در مقام آزار تو هستند، رهنمائی نخواهد کرد زیرا با آنکه راه راست بآنها نموده شده آنها براه کج میروند و براه کج هدایت
نشدهاند.
(67)
، ص: 46
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 46
بعد از آن حق بر بقاي دین خویش میکند تأکید بر نصب ولیش
زان که هرگز هیچ دینی مستدام مینماند جز که بر نصب امام
این ولایت هر زمانی جاري است تا قیامت زانکش از حق یاري است
شرح آن را گفتهایم از پیش باز چون رسد موقع بگوئیم از نیاز
تا نگردد مشتبه بر خاص و عام سري است آن نی سماعی و السلام
آن سماعی در مثل دانی که چیست عشق بر یاري که نشناسیش کیست
هم ندانی چیست رنگ جامهاش می دمی لیکن نشان بر عامهاش
گفته شخصی از زبان دیگري هست در عالم بدینسان دلبري
ذکر او کن خود بغیري هم بگو تا رسی از نام او بر کام او
باز رانم سوي تفسیر این بس است یک ندا بس در سرائی گر کس است
(67)
، ص: 47
شأن نزول .... ص : 47
صفحه 35 از 150
همه مفسران شیعه و اغلب مفسران اهل سنت نوشتهاند: این آیه در شأن مولاي متقیان علی بن ابی طالب علیه السّلام نازل شده است.
امام فخر صاحب تفسیر کبیر نوشته: این آیه در فضیلت علی بن ابی طالب علیه السّلام نازل شد و پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم دست مولاي متقیان گرفت و فرمود:
من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه. عمر پیش آمد و گفت: هنیئا لک یا ابن ابی طالب، اصبحت مولاي و
مولی کلّ مؤمن و مؤمنۀ.
سیوطی نیز در شأن نزول این آیه باین مطالب اشاره کرده است.
امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهما السّلام فرمودند: خداوند متعال برسول خویش وحی فرستاد که علی بن ابی طالب علیه
السّلام را جانشین خود قرار دهد، اما پیامبر میترسید که این موضوع بر بعضی از صحابۀ گران آید، لذا خداوند براي تشجیع بآشکار
ساختن این امر و تهدید به این که اگر آن را انجام ندهد، تبلیغ رسالت ننموده است. فرمان عملی ساختن جانشینی علی علیه السّلام
را صادر فرمود.
ثعلبی که از علماء عامّۀ است از امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهما السّلام در معنی این آیه روایت کرده که فرمودند: معنی
آیه چنین است:
یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک فی فضل علی. و این مطلب را ابن شهر آشوب نیز از تفسیر ثعلبی نقل کرده است و همچنین در
تفاسیر ابن جریح و ، ص: 48
عطا و ثوري که از علماء عامّهاند، نقل شده که این آیه در باره علی بن ابی طالب علیه السّلام نازل گردیده است.
صاحب کشف الأسرار که از مفسرین عامه است میگوید: این آیه در باره علی علیه السّلام نازل گشته و منظور آیه این است که بلّغ
ما انزل الیک فی فضل علی بن أبی طالب.
براء بن عاذب میگوید: این آیه موقعی نازل شد که رسول خدا از حجّ ۀ الوداع باز گشته بودند و یاران خود را در موضعی فرود
آورد که بآن غدیر خم میگفتند.
پیغمبر فرمود تا ندا کنند: الصلوة جامعۀ در اینجا دست علی را گرفت و فرمود: أ لست اولی بالمؤمنین من انفسهم فقالوا بلی یا رسول
اللّه.
فرمود: أ لست اولی بکلّ مؤمن من نفسه قالوا بلی. سپس فرمود: هذا مولی من انا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. در اینجا
عمر بن خطاب با وي ملاقات کرد و گفت: هینئا لک یابن أبی طالب اصبحت و امسیت مولی کلّ مؤمن و مؤمنۀ.
، ص: 49
[سوره المائدة ( 5): آیه 68 ] .... ص : 49
اشاره
قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ حَتَّی تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَیَزِیدَنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ
( رَبِّکَ طُغْیاناً وَ کُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ ( 68
ترجمه و شرح .... ص : 49
صفحه 36 از 150
خداوند متعال در این آیه مبارکه پیغمبر اکرم را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که یهود و مسیحیان را تهدید نموده و بآنان
بگوید که خدا پرستی هرگز با هوا پرستی سازش ندارد و در دو قطب مخالف یکدیگرند و براي کسی میسّر نمیشود جز به این که
با استقامت عزم و علو همّت برهبري کتابهاي آسمانی بارکان توحید معتقد گردد و از رذائل خلقی به پرهیزد و دانشمندان اهل
کتاب نیز در این تغییر ندهند و اختلاف ایجاد ننمایند تنها در این صورت میتوانند از برنامههاي آسمانی پیروي نمایند و چون
پیشوایان آنها از نظر خودستائی کتاب و دین آسمانی را تغییر داده و انشعاباتی در دین توریۀ و انجیل پدید آوردهاند آئین آنان
آمیخته بشرك است، اینک میفرماید:
اي پیغمبر آنچه را از پروردگارت بر تو فرمود آمده بمردم برسان و بگو اي اهل کتاب پاي شما بر جائی بند نیست تا آنگاه که
تورات و انجیل و ، ص: 50
آنچه را از جانب پروردگارتان بشما فرود آمده برپا دارند.
بآنان بگو هیچ چیز از دین و پیوند با خدا و برتري بر کافران و معرّفت راستین و علم درست ندارید تا آنگاه که بکتابهائی بر شما
نازل شده عمل کنید، قضیّه، قضیّه عنوان و لفظ و اینکه اهل کتاب هستند، نیست بلکه آنچه مورد نظر است، ایمان باین کتاب و
عمل کردن بآن است و باید این تورات و انجیل را بپا دارید و از روي آنها کار کنید، عنوان و نام و لفظ که با کردار و ایمان و
عقیده همراه نباشد، هیچ ارزش ندارد و آنچه از یهودیان و ترسایان گفته شود، در باره مسلمانان نیز چنان است. این نیست که کسی
از ایمان درست و عمل نیک باز ایستد و آنگاه بگوید من مسلمانم و خدا از گناهان من چشم خواهد پوشید، این نیستکه ملت
مسلمان از برپا داشتن قرآن و کار کردن بشریعت آن خودداري کند و آنگاه چشم داشته باشد که به پیروزي و شکوه و استقلال و
چیرگی بر دشمنان برسد در صورتی که چنین مسلمانی اسمی خود دشمنان خدا هستند و فرمان او را از کار انداختهاند.
سپس میفرماید: اي رسول گرامی این گفتار روشن را باهل کتاب بگو که البته آنچه از پروردگارت بر تو فرود آمده سرکشی و
کفر بسیاري از آنان را خواهد افزود. پس بر گروه کافران افسوس مخور. نافرمانی و لجاج آنان زیادتر میشود و این از آن رو است
که گناهکار بیپروا چون بحقیقت حال خود آگاه شود و منش او بر دیگران آشکار گردد، بگناهکاري میبالد و گردنگشی را بر
بازگشتن بحق ترجیح میدهد و بر کفر و عصیان و پیش رفتن در راه عناد و لجاج میافزاید. بگذار چنین باشد. هیچ در جان خود
اندوه و حسرتی بر اینکه در راه گمراهی پیش میروند نداشته باش، ایشان گروه کافرانی هستند که امید راه یابی و درست شدن بر
ایشان نمیرود.
، ص: 51
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 51
آن یهودان نزد پیغمبر شدند پس باو گفتند از عقل نژند
هیچ بر تورات ایمانی تراست گفت آري کان بود بر حق و راست
پس بگفتند ار تو داري اتفاق اندرین با ما یهودان بینفاق
اتفاقی نیست ما را با تو هیچ در هر آنچیزي که گوئی در بسیج
آمد این آیت که با اهل کتاب گو شما را نیست چیزي بر صواب
نیستند اعنی که بر دین صحیح تا بوقتی کایستید از دل صریح
حکم آن تورات و هم انجیل را و آنچه در این دو بود تنزیل را
صفحه 37 از 150
و آن خود ایمان بر رسول آوردن است هم قبول حکم قرآن کردن است
تا بوقتی کانچه نازل بر شماست ز امر و نهی آن را بپا دارید راست
میکند در اکثري ز ایشان زیاد آنچه نازل گشته از رب العباد
سرکشی و فتنه و کفر و غرور یعنی از قرآنشان زاید شرور
پس مشو اندوهناك از کافران نیست راجع فعلشان بر دیگران
(68)
، ص: 52
شأن نزول .... ص : 52
سیوطی در ذیل این آیه شأن نزولی از ابن عباس نقل کرده و میگوید:
رافع و سلام بن مشکم و مالک بن صیف، خدمت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمدند و گفتند: اي محمد آیا تو
نمیگوئی که من بر دین ابراهیم هستم و باو ایمان دارم. پیغمبر فرمود: بلی. ولی شما او را انکار میکنید و آنچه را که خداوند در
تورات فرو فرستاده و باید آن را براي مردم بیان کنید کتمان میکنید، یعنی رسالت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که در تورات
بآن تصریح شده است پنهان مینمائید.
آنان در جواب گفتند: هر چه تورات است ما بآن عمل میکنیم و ما بر هدایت و راستی هستیم. پس خداوند این آیه را نازل کرد.
طبري و ابن ابی حاتم در تفسیر خود از ابن عباس چنین روایت کردهاند که رافع و سلام بن مشکم و مالک بن الصیف گفتند: یا
محمد (صلّی اللّه علیه و آله) آیا میپنداري که بر دین ابراهیم هستی و آنچه که در نزد ما است ایمان آوردهاي. رسول خدا فرمود:
بلی، ولی شما انکار کردید و چیزهاي دیگر از خودتان گفتهاید و آنچه که بشما امر شد بود، از بیان آن خودداري نموده و آن را
کتمان نمودید. آنها گفتند: ما آنچه در دست ما است عمل میکنیم، و بر هدایت و حق هستیم. سپس این آیه نازل گشت.
، ص: 53
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 53
قوله تعالی: فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ.
کلمه اسنی یعنی حزن و اندوه و جمله فلا تأس فعل نهی مفرد مذکر حاضر و ضمیر انت مستتر در آن است، یعنی اندوهگین مباش.
در آیه 26 سوره مائده که میفرماید:
فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ مرجع ضمیر حضرت موسی علیه السّلام است، ولی در آیه مورد بحث مرجع ضمیر پیامبر اسلام (صلّی
اللّه علیه و آله) است، لکن بنظر راغب حقیقت این کلمه تعقیب چیز فوت شده است بحزن و اندوه، چنانکه در آیه 23 سوره حدید
میفرماید:
لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ یعنی تا بر آنچه از شما فوت شده غصه نخورید و نیز در آیه 93 سوره اعراف میفرماید:
فَکَیْفَ آسی عَلی قَوْمٍ کافِرِینَ یعنی چگونه بر قوم کافر اندوهگین شوم یا غم بخورم. کلمه آسی فعل مضارع متکلم وحده که در
اصل اسی بوده، سپس دو همزه مبدل بیک همزه گردیده است. و ضمیر انا مستتر فاعل و مرجع آن شعیب پیغمبر است یا کیف
صفحه 38 از 150
استفهام و فاء حرف عطف در ابتداء آن. ضمنا صاحب مجمع معتقد است که لام در لکی از حروف جاره است و برخی از لغویین
نیز فعل را در جمله لکیلا تأسوا فعل نهی تصوّر نمودهاند.
، ص: 54
[سوره المائدة ( 5): آیه 69 ] .... ص : 54
اشاره
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصاري مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ
(69)
ترجمه و شرح .... ص : 54
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند که محور سعادت و کمال بشر بحکم فطرت همانا ایمان بارکان اسلام که عبارت از
اعتقاد بوحدانیت پروردگار و بیهمتائی صفات او و تصدیق بروز جزاست و دیگر اداء وظیفه و شکر گزاري از نعمتهاي بر طبق
برنامه قرآن میباشد که سبب ظهور و رشد ایمان قلی میگردد. اینک میفرماید:
آنانکه بظاهر و بزبان ایمان آوردهاند مانند منافقین و کسانیکه یهود گشتند از پیروان حضرت موسی و کسانیکه صابی شده و از
حدود ادیان خارج شدند و نصاري که پیروان حضرت عیسی میباشند، هر کس از آنها بخدا و روز واپسین ایمان آورد، البته از
روي صدق و صفا و ایمانش ایمان حقیقی و صادقانه باشد و کردار صالح و رفتار شایسته پیشه کند بر چنین کسان بیمی نیست و از
عذاب روز رستاخیز نباید ترسان باشند و اندوهی هم بخود راه ندهند بلکه در بهشت نعماي اللهی بدوام خواهند بود و بر اریکههاي
سعادت تکیه خواهند نمود. این نمونهاي از سعادت در زندگی ، ص: 55
است که بشر در پرتو ایمان و اعتماد به پروردگار میتواند بهرهمند گردد و در عالم رستاخیز نیز بصورت خشنودي از پروردگار که
مرتبهاي از کمال است در خواهد آمد.
(69)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 55
ز اهل ایمان و ز نصاري و یهود همچنین از صائبون و اهل حدود
هر که زینان بر خدا و یوم دین آرد ایمان هم کند کار متین
نیست خوفی پس بر ایشان از عقاب هم نه اندوهی ز فقدان ثواب
هیچ فعلی نیست ضایع نزد حق زان که خیر از حق بود بر ما خلق
(69)
، ص: 56
صفحه 39 از 150
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 56
قوله تعالی: وَ الصَّابِئُونَ کلمه صابی بصورت جمع سه بار در ضمن آیات قرآن آمده است.
1) آیه 62 سوره بقره و 69 سوره مائدة و 17 سوره حجّ. )
صائبان مانند یهود و نصاري داراي دین توحید بودهاند و صاحب شریعت و پیغمبرند، لکن پس از پیغمبرشان بتدریج به بتپرستی و
پرستش کواکب گرائیدهاند و از پیامبرشان نامی در قرآن برده نشده، ولی در آیه 78 سوره غافر بآن اشاره شده است. چنانکه
میفرماید:
مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ.
فرید و جدي در دائرة المعارف ذیل کلمه صائبۀ مینویسد: آنها قومیاند دنیشان عبادت ملائکه است، بعقیده آنها عالم را خالقی
است حکیم و منزّه از صفات حادث و میگویند: ما از وصول بوي عاجزیم و بوسیله ملائکه بحضرتش تقرّب میجوئیم.
بنظر ابو ریحان بانی مذهب آنها یوذاسف است که او در زمان طهورث پادشاه ایران در هند به تبلیغ برخاست و عدّهاي زیادي
گرویدند.
تفسیر المیزان از آنها نقل کرده آفتاب، ماه، عطارد، زهرة، مریخ، مشتري، و زحل با روح مدّبري که دارند نظام مشهود را تدبیر
میکنند. میان خدا و این عالم واسطهاند عبادت آنها انسان را بخدا مقرّب میکند و باید براي آنها أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 11 ، ص: 57
اصنام و مجسمههائی ساخت و با پرستش آن مجسمهها بخود آنها مقرّب شد.
المیزان از تفسیر قمی نقل کرده که صائبون قومیاند نه مجوس، نه یهود، نه نصاري، نه مسلمان بلکه آنها گروهیاند که کواکب و
نجوم را پرستش میکنند.
، ص: 58
[سوره المائدة ( 5): آیه 70 ] .... ص : 58
اشاره
( لَقَدْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلًا کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوي أَنْفُسُهُمْ فَرِیقاً کَذَّبُوا وَ فَرِیقاً یَقْتُلُونَ ( 70
ترجمه و شرح .... ص : 58
خداوند متعال در این آیه شریفه یهود را توبیخ نموده و بیان میکند با اینکه بحکم خرد و بوسیله پیامبران از آنها مکرّر عهد و پیمان
گرفتیم که از نعمتهاي پروردگار سپاسگزار باشند و باحکام توریۀ رفتار نمایند و پیامبرانی را بسوي آنان فرستادیم که بعهد خود وفا
نموده و بوظائف دینی عمل کنند، ولی خوش نداشتند که رسولان آنها را از اعمال قبیح و جنایت باز دارند و به کارهاي نیک
ترغیب نمایند، گروهی را تکذیب و انکار کردند و گروه دیگري را بقتل رساندند. اینک میفرماید:
ما از بنی اسرائیل بوسیله پیغمبرانشان بر اخلاص در توحید و عمل باوامر خدایی و دوري از نواهی او و تصدیق بفرستادگان خدا و
صفحه 40 از 150
مژده بآمدن محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پیمان مؤکد گرفتیم و پیغمبرانی بسوي آنها فرستادیم تا آنها را متذکر سازند و امر
دینشان را بر آنها واضح گردانند، ولی آنها با آن پیامبران چه کردند؟ هر زمان پیغمبري بر آنها مبعوث میشد و مطابق مراد و
مقصود آنها و موافق با هواهاي نفسانی ایشان نبود، با آنها خصومت میکردند و در ، ص: 59
مقام نافرمانی و عداوت با آنها برمیآمدند. دستهاي را تکذیب میکردند و دروغگو میپنداشتند و دستهاي دیگري را میکشتند و
اکتفاي بتکذیب نمیکردند.
این است راه و رسم افراد منحرف و خود خواه که بجاي پیروي از پیامبرانشان میخواستند آنها تابع تمایلات و خواستههاي آنان
باشند، در غیر اینصورت آنها را میکشتند.
(70)
، ص: 60
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 60
چونکه بگرفتیم ز اسرائیلیان عهد توحید و نبوت در زمان
یعنی از آباء ایشان کاعتراف بودشان بر احمد از ایمان صاف
پس بر ایشان فعل آبا حجّت است کز کند انکار ترك طاعت است
هم فرستادیم ما پیغمبران سوي ایشان بهر تأکید و نشان
هر رسولی آمد ایشان را ز جود بر هر آنچه نفسشان مایل نبود
فرقه را چون محمد یا مسیح در زمان کردند تکذیب صریح
فرقه را هم بکشتند از عناد همچو شعیا کو خبر از بعد داد
(70)
، ص: 61
[سوره المائدة ( 5): آیه 71 ] .... ص : 61
اشاره
( وَ حَسِبُوا أَلَّا تَکُونَ فِتْنَۀٌ فَعَمُوا وَ صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَ صَمُّوا کَثِیرٌ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یَعْمَلُونَ ( 71
ترجمه و شرح .... ص : 61
خداوند متعال در این آیه کریمه بیان میکند که یهود از نظر ستایش خویشتن را مورد کرامت و فرزند شرافتی خدا و دوستداران او
معرفی مینمایند و این رذیله موجب شده که بصیرت و بینائی درك حقایق از آنها سلب گشته و نصایح پیامبران را گوش نمیدهند
و خیال میکنند هر جنایتی که مرتکب شوند مورد عقوبت قرار نخواهند گرفت، در صورتی که بحکم خرد اگر در باره پیامبران نیز
صفحه 41 از 150
اگر فرض شود که عمل ناسزا سر زند مورد مؤاخذه قرار خواهند بود، ولی پروردگار بفضل خویش این گروه را مشمول رحمت
خود قرار داده و بعضی از یهود پشیمان شده، توبه کردند و از خدا عذر خواهی نمودند و تصدیق کردند که از اینگونه ادعاهاي
بیپایه و تظاهر به پیروي از دین توریۀ هرگز سودي نصیب آنها نخواهد گردید و تنها طریق سعادت سپاسگزاري و پرهیز از گناهان
است. اینک میفرماید:
و میپنداشتند که براي آنها آزمایشی نخواهد بود و بسبب تکذیب و گشتن پیامبران خدا آنان را مبتلا نمیکند و دچار شدائد و
مصائب نمیشوند زیرا باعتقاد خودشان آنها پسران خدا و دوستان وي هستند، و میگفتند: نحن انباء اللّه و احباؤه، و خود را از نسل
انبیاء کرام میدانستند و ، ص: 62
لذا میپنداشتند که هرگز معذّب نخواهند شد بنابراین کور شدند. یعنی از دیدن حق و هدایت رسولان چشم بستند و کر شدند یعنی
از شنیدن حقایق بگوشها پنبه نهادند و کردند آنچه کردند و بخلاف احکام تورات مرتکب محرّمات گشتند و شعیب را کشتند و
ارمیا را بزندان انداختند، لذا بخت النصر بر آنها تسلط یافت و پس از کشتن هزاران هزار نفر از آنها، آنها را ببابل کشانید و مدتها
بحالت ذلّت و خواري در آنجا بسر بردند و در اینحال بسر میبردند تا بتضرّع آمده و توبه کردند، سپس خدا هم توبه آنان را
پذیرفت و از آنها درگذشت و کورش پادشاه ایران آنها را نجات داده و بوطنشان برگردانید و به تعمیر بیت المقدس پرداختند و باز
بار دیگر بسیاري از آنها بگناه پرداختند و به فساد و تبهکاري دست زدند و بکشتن زکریّا و یحیی و قصد قتل حضرت عیسی علیهم
السّلام تجرّي یافتند و لذا کور و کر شدند از دیدن حقّ و شنیدن حقایق چشم و گوش خود را بستند چنانکه تاکنون هم چنیناند
که: خداوند بآنچه آنها میکنند، بیناست. و بر وفق اعمالشان جزاي آنان را خواهد داد.
از این آیه استفاده میشود:
پیروي از هواي نفس فراموش کردن عهد و پیمانی است که بین بنده و خدا بسته شده است و نیز اثرش فراموشی نعمتهاي خداوندي
و کفران مواهب و عطایاي ربّانیّ است و همین فراموشی و کفران است که او را کر و کور میسازد و بر خلاف رضاي مولاي خود،
به نافرمانی و عصیان میپردازد.
(71)
، ص: 63
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 63
بر کمانشان محنتی از جزء و کل نیستشان در قتل و تکذیب رسل
کور و کر گشتند پس از آیات حق چون بر این بودند از حق مستحق
توبه پس کردند و حق از ایشان گرفت بازشان دل کور و کر ز اجرام گشت
سوي کوري و کري بشتافتند روي از پیغمبران برتافتند
ناشناسی بر خدا و بر رسول بدترین آفت آمد در حصول
زان مبدّل شد بزشتی حالشان هم خدا بیناست بر اعمالشان
(71)
، ص: 64
صفحه 42 از 150
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 64
قوله تعالی: فَعَمُوا وَ صَ مُّوا ثُمَّ تابَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ عمه بر وزن فرس یعنی: سر گردانی، راغب آن را سر گردانی ناشی از حیرت گفته
است، چنانکه در آیه 15 سوره بقرة میفرماید:
اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ، یعنی خدا بآنها استهزاء میکند و مهلتشان میدهد که در طغیانشان سر گردان مانند
عمی یعنی کوري بفقدان بصیرت و جهل و ضلالت و اشتباه نیز اطلاق میشود، چنانکه در آیه 17 سوره فتح و 61 سوره نور
میفرماید:
لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ، که هر دو کوري ظاهري است. و در وصف فاقد بصیرت گویند اعمی و عم و
جمعش بنظر راغب عمون است. چنانکه در آیه 66 سوره نمل میفرماید:
بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِنْها بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ. مرحوم طبرسی در ذیل آیه 64 اعراف که میفرماید: إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً عَمِینَ، آنگاه که
شخص اعمی القلب باشد گویند: رجل عم.
جمع اعمی عمی بر وزن قفل و عمیان بر وزن سلطان آید، چنانکه در آیه 18 سوره بقرة و 73 سوره فرقان میفرماید:
صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ- و إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُ  ما وَ عُمْیاناً و نیز در آیه 72 سوره اسراء میفرماید: وَ مَنْ
کانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبِیلًا.
اعماي اول در این وصف است، بمعنی فاقد البصیرة و گمراه ولی ، ص: 65
اعماي دوم ممکن است، بقرینه کلمه اضلّ اسم تفضیل باشد، یعنی هر که در این دنیا از هدایت کور ماند و گمراه شد، او در قیامت
کورتر و گمراهتر است.
کلمه صمّ بر وزن فلس بمعنی سدّ و بستن است و صمم بر وزن فرس فقدان حسّ شنوائی است و کلمه اصمّ بقول طبرسی کر مادر
زاد است، ولی بنظر برخی از لغویین بمعنی مطلق کر است خواه مادر زاد باشد، یا نه، چنانکه در آیه 24 سوره هود میفرماید:
مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمی وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ، یعنی: حکایت آن دو فریق حکایت کور و کر مادر زاد و بینا و شنواست.
و نیز در آیه 18 سوره بقرة میفرماید:
صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ- کلمه صمّ جمع أصمّ و کلمه بکم جمع ابکم و عمی جمع اعمی است. یعنی کراند، لالاند، کوراند.
بحق بر نمیگردند، غرض کري و لالی و کوري عقل است.
، ص: 66
[سوره المائدة ( 5): آیه 72 ] .... ص : 66
اشاره
لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ وَ قالَ الْمَسِیحُ یا بَنِی إِسْرائِیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ إِنَّهُ مَنْ یُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ
( اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّۀَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ ( 72
ترجمه و شرح .... ص : 66
صفحه 43 از 150
خداوند متعال پس از آنکه قبایح یهود را ذکر کرد، در این آیه شریفه نیز بذکر بعضی از عقاید نصاري در باره معبود پرداخته و بیان
میکند:
با اینکه عیسی مسیح اقرار کرده که وي فرزند مریم است، آنان آفریدگار جهان را عیسی مسیح فرزند مریم میپندارند و میگویند:
عیسی مسیح داراي جوهر الوهیت است، چه بطور حلول به این که خدا در عیسی حلول نموده است و یا بطور انقلاب که بصورت
بشر خودنمائی میکند.
اینک میفرماید:
هر آینه کافر شدند کسانیکه گفتند: خدا مسیح پسر مریم است و حال آنکه مسیح گفت: اي بنی اسرائیل خدا را بپرستید که
پروردگار من و شماست، خالق من و خالق شما و مالک من و مالک شما و من و شما هر دو بندگان اوئیم، زیرا هر کس براي خدا
شریک قرار دهد، یعنی گمان کند که ، ص: 67
جز او کسی مستحق عبادت و پرستش است. محققا خدا بهشت را بر او حرام کرده است و مانع از دخول وي بسعادت ابدي است و
منزلگاه او آتش است و براي ستمکاران یارانی نخواهد بود که آنان را از عذاب اللهی برهانند، زیرا ظلم عظیم شرك است و
مشرك سر آمد ظالمان و ستمکاران است چه ظلم و ستم زیاده بر این تصور میرود که بر خلاف وجدان کسی وحدانیت خدا را
انکار نموده و نعمتهاي نامتناهی جهان را از خدا نداند، لذا در پیشگاه خداوند هیچ یک از پیامبران و نیکان از آنان کمک و یاري
نخواهند کرد، زیرا قابلیّت شفاعت در آنان نیست.
(72)
، ص: 68
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 68
پس بتحقیق آنکسان کافر شدند که برون از حد خود یکسر شدند
از غلط گفتند میباشد خدا آن مسیح بن مریم بیخطا
گفت اسرائیلیان را مر مسیح جز بحق باشد پرستش بس قبیح
جمله به پرستید او را اختیار کوست بر ما و شما پروردگار
هر که آرد شرك بر وي از انام پس یقین جنت بر او گردد حرام
جاي او دوزخ بود و اهل ستم نیستشان یاري در آن مأواي غم
(72)
، ص: 69
[سوره المائدة ( 5): آیه 73 ] .... ص : 69
اشاره
( لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَۀٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنْ لَمْ یَنْتَهُوا عَمَّا یَقُولُونَ لَیَمَسَّنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ ( 73
صفحه 44 از 150
ترجمه و شرح .... ص : 69
خداوند متعال پس از آنکه قبایح یهود را ذکر نمود، در این آیه شریفه نیز بذکر بعضی از عقاید نصاري در باره معبود پرداخته و
بیان میکند:
بحق سوگند آنان هم که گفتند: خدا سومی سه تاست، یعنی یکی از اقانیم و اصول سه گانه اب و ابن و روح القدس است، کافرند
و آنها فرق دیگر نصاري و جمهور آنها از ملکانیه و یعقوبیّۀ و نسطوریّۀ که گفتند: اقانیم ثلثه جوهر واحد و اله واحداند و هر یک از
این سه عین دیگري و سه تا یکی است و یکی سه تاست، کافراند و معبودي جز خداي یکتا وجود ندارد و اگر منتهی نشوند و آنچه
میگویند دست بر ندارند و از قول به تثلیث توبه نکنند و بر نگردند، بخدا قسم کافران آنها را عذاب دردناکی فرا خواهد گرفت،
یعنی اگر بکفر خود باقی و مستمر بمانند بشکنجه دردناکی مبتلا خواهد شد.
(73)
، ص: 70
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 70
کافر آنکس شد که گفت از اشتباه مر خدا باشد یکی از سه اله
وانگهی نبود به برهان و شهود در وجوب ذاتی الّا یک وجود
نیست هستی را قبول اشتراك یا قبول افتراق و انفکاك
لازم ذاتش علو و وحدتست هستی ما دون خود را علّت است
پس بذکر باز ایستد از این مقال مس نمایدشان عذابی بد مآل
(73)
، ص: 71
[سوره المائدة ( 5): آیه 74 ] .... ص : 71
اشاره
( أَ فَلا یَتُوبُونَ إِلَی اللَّهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 74
ترجمه و شرح .... ص : 71
خداوند متعال در این آیه کریمه گروه نصاري را تهدید کرده و بیان میکند که چگونه این گروه در مقام بررسی و جستجوي
حقیقت بر نمیآیند و از اندیشه باطل و گفتار بیپایه خود پشیمان نمیشوند، بلکه بحکم خود اگر در جستجوي حقیقت بر آیند و
در باره امري آشکار که غرض از آفرینش و مدار سعادت بشر است با نظر انصاف توجه نمایند، محققا توحید خالص که سر لوحه
صفحه 45 از 150
دین اسلام است، نظر آنان را جلب خواهد کرد، پروردگار نیز از آنان میپذیرد و مورد آمرزش و رحمت خود قرار میدهد. اینک
میفرماید:
آیا این گروه بسوي خدا بازگشت نمیکنند و از این گفتههاي ناهنجار خود توبه نمینمایند و از خدا بوسیله دعا و اظهار پشیمانی
طلب آمرزش نمیکنند و حال آنکه خداوند آمرزنده مهربان است و از جنبه رحمت به بندگان گناهان آنها را پرده پوشی میکند.
(74)
، ص: 72
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 72
بر نمیگردند آیا سوي حق آب غفران تا خورند از جوي حق
هم نمیباشند آمرزش طلب بر طریق اهل توحید و ادب
حق بود آموزگار و مهربان بر عبادش خاصه بر مستغفران
(74)
، ص: 73
[سوره المائدة ( 5): آیه 75 ] .... ص : 73
اشاره
مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّیقَۀٌ کانا یَأْکُلانِ الطَّعامَ انْظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الْآیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّی
( یُؤْفَکُونَ ( 75
ترجمه و شرح .... ص : 73
خداوند متعال در این آیه شریفه بر تکذیب آئین مسیحیت پرداخته و بیان میکند با اینکه مسیحیان عیسی مسیح را فرزند مریم
خوانند در باره وي غلوّ نموده، گروهی او را بطور حلول و یا انقلاب جوهره الوهیّت خواندهاند و گروهی پروردگار را ثالث ثلثه
پندارند، در صورتی که عیسی فردي از بشر و پیغمبري مانند سایر پیغمبران گذشته بوده که رسالت خود را انجام داده و از جهان در
گذشتهاند. عیسی مسیح نیز این چنین پیغمبري بوده و مادر او مریم صدیقه و پاك سرشت هر دو از بندگان شایسته پروردگارند و
مانند سایر افراد بشر محتاج بصرف غذا و سایر نیازها بودهاند.
این دلیل روشن و گویائی است که هر دو آفریده و از نوع بشرند، پروردگار عیسی فرزند مریم را برسالت فرستاد و مردم را بخدا
پرستی و پیروي از توریۀ و انجیل دعوت میکرد با این دلایل آشکار دعوي الوهیّت در باره عیسی گزاف گوئی است. اینک
میفرماید:
مسیح بن مریم هم پیامبري غیر از سایر پیامبرانی که پیش از او آمده و ، ص: 74
صفحه 46 از 150
تبلیغ رسالت کرده و رفتهاند، نیست. بلکه او هم مانند سایر پیامبران پیش از خود است و همچنانکه آنان معبود نبودند، او هم معبود
نیست و اگر بخاطر این معبودش میدانید که مرده زنده کرده است، بدست موسی علیه السّلام هم عصاي بیجان اژدها شد و آن
عجیبتر است و اگر براي این است که بدون پدر بدنیا آمده آدم ابو البشر هم بدون پدر آمده و او نیز اعجب است، هر کس مدّعی
اللهیّت مسیح شود، مانند این است که انبیاء سلف را هم اله دانسته است، زیرا همگی پیامبرانند و فرق بین آنان در رسالت نیست،
مادر او هم الهه نیست، صدیقه است، یعنی بانوئی است راستگو و راست کردار و با نهایت قوّت ایمان کلمات و آیات، پروردگار
خود را تصدیق کرده است و به پیامبران خدا ایمان داشته است، هر دوي آنها یعنی پسر و مادر مانند سایر مخلوقات از آدمیان و
جانوران غذا میخوردند و با احتیاج و افتقاري که بخوردن و غذاي حاجت داشتهاند، چگونه ممکن است اله و معبود باشند و
کسیکه قیام وجود او با خوراك است، نمیتواند خدا باشد.
بنگر چگونه ما براي آنها دلایل و آیات را روشن میسازیم و بر بطلان اعتقادات آنها نسبت بالهیّت مسیح برهان میآوریم و حقایق
را براي آنها واضح مینمائیم، سپس ببین که آنان بکجا میروند و چگونه از جاده حق منحرف میشوند و گوئی تقالید آباء عقول
آنان را از انجام وظیفه خود بازداشته و یا وظیفه خود را بکلّی از دست دادهاند.
(75)
، ص: 75
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 75
می نباشد نزد ارباب عقول آن مسیح بن مریم جز رسول
پیش از او بودند هم اهل سبل قد خلت من قبله قوم الرسل
داشت گر او معجزاتت موجزي جمله را بود آیتی و معجزي
مرده او گر زنده کردي هم کلیم اژدها میشد عصایش بس عظیم
والدي او را نبودي گر بعین آدم آمد همچنین بی والدین
عیسی ار امرش عجیب و مطلب است امر موسی و امر آدم اعجب است
پس نباشد بر الوهیت سبب امر عیسی گرچه بس باشد عجب
مادرش صدیقه بود از کرام هر دو میخوردند چیزي از طعام
می بود خوردن دلیل احتیاج نیست حق محتاج بر طبع و مزاج
، ص: 76
بین چگونه میکنم روشن تمام بر شما آیات خود را از کلام
پس نگر گردند بر گردیده چون ز امر حق و ز فهم آن در آزمون
میکنند اعراض یعنی از قبول وین ز هر چیزي است اعجب از عقول
(75)
، ص: 77
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 77
صفحه 47 از 150
قوله تعالی: قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ خلاء یخلوا یعنی خالی و تهی شده گذشت، چنانکه در آیه 144 سوره آل عمران میفرماید:
ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، یعنی محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسول خداست که پیامبرانی قبل از او گذشتند. و
نیز در آیه 14 سوره بقرة میفرماید:
وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطِینِهِمْ، یعنی: چون با شیاطین خود خلوت کردند و از این ماده است:
تخلیۀ یعنی خالی نمودن و ترك کردن- و ایّام الحالیۀ یعنی روزهاي گذشته. و خلاء محلّ خالی و خلوّ بمعنی گذشتن زمان بکار
برده میشود و بنظر راغب خلوّ در زمان و مکان هر دو استعمال میشود، ولی چون از خالی شدن زمان، گذشتن آن بنظر آمده، لذا
اهل لغت خلا الزمان را زمان گذشت معنی کردهاند، و استعمالات قرآن مجید نیز از این قبیل است، چنانکه در آیه 24 سوره فاطر
میفرماید:
وَ إِنْ مِنْ أُمَّۀٍ إِلَّا خَلا فِیها نَذِیرٌ، یعنی: هیچ امّتی نیست مگر آنکه در آن انذار کنندهاي گذشته است.
تخلّی یعنی خالی شدن، چنانکه در آیه 4 سوره انشقاق میفرماید:
وَ أَلْقَتْ ما فِیها وَ تَخَلَّتْ.
، ص: 78
[سوره المائدة ( 5): آیه 76 ] .... ص : 78
اشاره
( قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَ  را وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ( 76
ترجمه و شرح .... ص : 78
خداوند متعال در این آیه کریمه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که به پیروان
آئین مسیحیت بگو و آنان را توبیخ بنما که از خرد دور است به این که نیازهاي خود را از بشري مانند عیسی بن مریم بخواهید و او
را پرستش کنید، در صورتی که او محتاج بصرف غذا و سایر نیازهاي بشر است و بطریق اولی نیازهاي دیگران را نمیتواند بر آورد
و هرگز مالک سود و زیان و ضرر و نفع دیگران بطور استقلال نخواهد بود، از این جهت هرگز شایسته الوهیّت و پرستش نیست و
نمیتوان آفریدهاي را هم چون عیسی مسیح در عبادت و ستایش شریک آفریدگار قرار داد، پس پرستش غیر خداوند جهان لغو و
بر خلاف خرد و شرك بآفریدگار است.
اینک میفرماید:
اي رسول ما! بگو باین مسیحیان و عیسویان نصاري آیا غیر از خدا کسی را میپرستید که براي شما نه قادر بر زیانی است که
بدشمنانش وارد سازد و نه مالک سودي است که بدوستانش عاید سازد، سود و زیانش براي دشمنانش و دوستانش علی السواء و
برابر است. همین عیسی علیه السّلام که شما او را پرستش میکنید آیا قادر شد که بدشمنان خود زیانی برساند؟ نه بلکه أنوار العرفان
فی تفسیر القرآن، ج 11 ، ص: 79
بعقیده شما او را گرفتند و به اشدّ مصائب که مصلوب گشتن است بدار زدند و او آیا عذابی بر دشمنان وارد کرد؟ خیر بلکه هر چه
صفحه 48 از 150
آنها کردند او صبور بود و پناه بخدا برد و امر خود را باو تفویض نمود همین عیسی آیا در باره یاران و پیروانش چه کرد و با آنکه
آنها بطرد و عذاب و زحمت گرفتار شدند، آیا توانست سودي بآنها برساند و مانع زحمت آنها شود؟
خداست که شنونده هر صدا، بلکه هر خیالی در دلهاست و داناي بضمائر و سرائر هر کس است و تنها اوست که مستحقّ پرستش
است.
(76)
، ص: 80
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 80
گو پرستید اي نصاري در حیاة آنکه مالک بر شما نبود بذات
نیست یعنی قادر اندر ضرّ و نفع یا توانا بر کسی در جلب و دفع
بشنود حق هر چه گویند این غلات هم بداند جمله سرّ ممکنات
(76)
، ص: 81
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 81
قوله تعالی: وَ لا نَفْعاً نفع یعنی فایده، بهره، چنانکه در آیه 19 سوره مائده میفرماید:
هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ، و از این ماده است:
انتفاع یعنی سود بردن و بهرهمند شدن، و منفعت یعنی سود و جمعش نیز منافع میباشد، چنانکه در آیه 9 سوره اعلی میفرماید:
فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْري بنظر برخی از مفسرین کلمه ان در این آیه شریفه بمعنی قد است، یعنی یاد آوري کن که یادآوري فائده
میدهد و آن اخبار است، به این که تذکر فائده دارد و بنظر بعضی تقدیر آیه چنین است:
ان نفعت و ان لم تنفع یعنی: تذکر بده خواه مفید باشد یا نه. لکن بعضیها گفتهاند ظاهرا شرط در این آیه حقیقی است، یعنی اگر
تذکر فائده ندهد و لغو باشد دیگر تذکّر نده.
، ص: 82
[سوره المائدة ( 5): آیه 77 ] .... ص : 82
اشاره
( قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ ( 77
ترجمه و شرح .... ص : 82
صفحه 49 از 150
خداوند متعال در این آیه شریفه پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که به پیروان آئین
مسیحیّت بعنوان تهدید و پند بگو: با اینکه شعار شما خدا پرستی و پیروي از کتاب آسمانی است، چگونه در باره یگانگی پروردگار
جهان افراط نموده و در باره عیسی مسیح که فردي از بشر و رسول از جانب پروردگار بوده، کتاب انجیل آسمانی بر او نازل شده بر
خلاف عقل و وجدان الوهیت قائل شدهاید؟ و شعبههاي مختلف آن مانند ملکانیۀ، نسطوریۀ، یعقوبیۀ، بر اساس افسانه سرائی و خارج
از حق و حقیقت است. اینکه میفرماید:
اي رسول گرامی! باهل کتاب بگو در دین خودتان از حدّ خویش تجاوز نکنید و غلوّ ننمائید، یعنی از حدّي که خدا قرار داده تجاوز
ننمائید. و راه افراط و تفریط و زیاده و نقصان مپوئید، نه عیسی را خدا بدانید و نه دعوي الوهیّت او را داشته باشید و نه چون یهود او
را تکذیب کرده و نرسیده بحدّ رشدش بخوانید و پیرو هواهاي نفسانی و مذاهب خالی از محبّت و برهان مردمی را که بسیاري از
خلایق را قبل از بعثت پیغمبر ما ، ص: 83
گمراه کرده و خود نیز گمراه شدند ننمائید و دنبال کسانیکه گمراه گشته و از راه راست منحرف شدهاند نروید.
(77)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 83
گو که در دین خود اي اهل کتاب از غلوّ باشید اندر اجتناب
در حق عیسی است ناحق و آن نبود آنچه گوئید از نصاري و ز یهود
آن کند افراط اندر مدح او وین بذمّش کرده و تفریط رو
پیروي نارید بر اهواء قوم یعنی اسلافی که بدشان بغض و لوم
کان جماعت گمره از آئین خویش پیش از این گشتند دور از دین خویش
همچنین کردند گمراه از عباد اکثري را از طریق اقتصاد
و اندران ماندند یعنی در ضلال منحرف از راه و رسم اعتدال
(77)
، ص: 84
[سوره المائدة ( 5): آیه 78 ] .... ص : 84
اشاره
( لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ ( 78
ترجمه و شرح .... ص : 84
خداوند متعال در این آیه شریفه از وضع داود و عیسی و از لعنت و نفرین آنان در مقابل کفار قوم بنی اسرائیل سخن گفته و بیان
صفحه 50 از 150
میکند که خداوند متعال نفرین آنان را مستجاب کرد، زیرا بنی اسرائیل سرکشی و معصیت میکردند. اینک میفرماید:
کسانیکه از بنی اسرائیل کافر شدند و بر حق پرده پوشی کردند، بزبان داود و عیسی بن مریم مورد لعن واقع گشتند، یعنی آن دو
پیغمبر گرامی آنها را نفرین کرده از خدا خواستند که آنها را از رحمت خود دور فرماید.
داود اهل ایله را لعن نمود زمانی که در سبت تعدّي کرده و نافرمانی نشان دادند و عیسی بن مریم نیز کسانی را که در نزول مائدة
حاضر بوده خوردند و ایمان نیاوردند، مورد لعن قرار داد. این لعنت و درخواست طرد از رحمت خدا بجهت نافرمانی بود که از آنها
ناشی شده بود و تجاوز از حدّ نموده بودند.
، ص: 85
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 85
آنکه کافر شد ز اسرائیلیان کردشان داود لعنت یک لسان
پیش از این گردید در تفسیر ثبت شرح صید ماهی و اصحاب سبت
همچنین عیسی بن مریم کرد باز لعنت ایشان را شدندي زان گراز
این ز نافرمانی آن قوم بود گز جهالت میگذشتند از حدود
(78)
، ص: 86
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 86
قوله تعالی: عَلی لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ.
لسان یعنی زبان- سخن، لغت چنانکه در آیه 27 و 28 سوره طه میفرماید:
وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی، یعنی گره از زبان منن بگشاي منطقم را روان کن تا سخنم را بفهمند و جمع لسان، السن و
السنۀ است، چنانکه در آیه 11 سوره فتح و آیه 22 سوره روم میفرماید:
یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ- و اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ، مراد اختلاف لغات است.
و طبرسی در ذیل آیه 84 سوره شعرا که میفرماید:
وَ اجْعَلْ لِی لِسانَ صِ دْقٍ فِی الْآخِرِینَ، لسان در این آیه بمعنی یاد کردن است، اعم از مدح یا ذمّ. چنانکه گفته میشود جاءنی لسان
فلان یعنی: مدح یا ذم او بمن رسید و نیز گفته: عرب بطور استعاره لسان را بمعنی قول بکار میبرد، لسان صدق در آیه مذکور
بمعنی یاد نیک و ثناء جمیل است.
، ص: 87
[سوره المائدة ( 5): آیه 79 ] .... ص : 87
اشاره
صفحه 51 از 150
( کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ ( 79
ترجمه و شرح .... ص : 87
خداوند متعال در این آیه شریفه یکی از گناهان بزرگ بنی اسرائیل که مرتکب میشدند، یادآوري کرده و بیان میکند که آنان
گناهکاران را از ارتکاب بگناه نهی نمیکردند، بلکه با آنها معاشرت نموده و عمل آنها را تأیید میکردند. اینک میفرماید:
این اشخاص و این کافران از بنی اسرائیل و ملعونان بزبان حضرت داود و عیسی علیهم السّلام کسانی بودند که از کردارهاي زشت
خود دست بر نمیداشتند و یکدیگر را هم از اعمال زشت و منکر نهی نمینمودند، بخدا سوگند که آنها بد کاري میکردند.
نج 11 ، ص: 88 􀀀 أنوار العرفان فی تفسیر القرآ
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 88
آنچنان بودند کز افعال زشت کس نکردي نهی کس را در سرشت
باللّه آن بد بود کایشان از فنون مرتکب بودند از اعلی و دون
نهی از منکر بد آن فعلی که هم سخت واجب بود در کلّ امّم
(79)
، ص: 89
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 89
قوله تعالی: لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ نکر بر وزن فرس و قفل، یعنی نشناختن، چنانکه گفته میشود: نکر الأمر اي جهله یعنی کار را
ندانست و آن را نشناخت.
انکار یعنی نشناختن، چنانکه میگویند انکرته انکارا یعنی: او را نشناختم. و بمعنی عیب گرفتن و نهی کردن نیز آمده است. چنانکه
در آیه 83 سوره نحل میفرماید:
یَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ یُنْکِرُونَها و بمعنی عدم قبول نیز آمده است. و از این ماده است:
منکر اسم فاعل یعنی نا شناخته، چنانکه در آیه 58 سوره یوسف میفرماید:
وَ جاءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَیْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ، یعنی:
برادران یوسف آمدند و بر او وارد شدند، یوسف آنها را شناخت ولی آنها یوسف را نشناختند.
منکر اسم مفعول، یعنی شناخته نشده، قبیح، ناپسند- مقابل معروف، چنانکه در آیه 104 سوره آل عمران میفرماید:
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّۀٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، یعنی: باشد از شما امّتی که
بخیر دعوت میکنند و بمعروف و کارهاي پسندیده اعم از واجب و مستحب امر و از معصیت نهی میکنند. أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 11 ، ص: 90
نکیر مصدر یعنی: نشناختن و انکار کردن، چنانکه در آیه 47 سوره شوري میفرماید: ما لَکُمْ مِنْ مَلْجَإٍ یَوْمَئِذٍ وَ ما لَکُمْ مِنْ نَکِیرٍ،
صفحه 52 از 150
یعنی: براي شما در آن روزنه پناهی است و نه انکاري، یعنی: نمیتوانید آنچه کردهاید انکار کنید.
نکرة مقابل معرفۀ، یعنی: ناشناس و اسمی که به شخص یا شیء خاصی دلالت نکند، مانند: رجل، حجر.
، ص: 91
[سوره المائدة ( 5): آیه 80 ] .... ص : 91
اشاره
( تَري کَثِیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ ( 80
ترجمه و شرح .... ص : 91
خداوند متعال در این آیه شریفه عداوت یهود را به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بیان کرده و توضیح میدهد: اي رسول
گرامی! بسیاري از بزرگان آنها را مشاهده میکنی که چگونه با قریش و مشرکین معاشرت نموده و هم پیمان هستند و از مرام آنان
پیروي میکنند، مانند کعب بن اشرف و پیروان او گرچه این گروه بظاهر دعوي خدا پرستی دارند و خود را پیرو کتاب آسمانی
میخوانند، ولی از نظر اینکه با بت پرستان هم پیمان هستند و در جنگ علیه مسلمانان با مشرکین شرکت نموده، خدا پرست نیستند
و چه آینده خطرناك و عقوبتهائی براي خود آماده نموده و غضب پروردگار آنها را فرا گرفته است. اینک میفرماید:
بسیاري از آنها را مینگري که با کافران طرح دوستی ریخته و با آنها مرافقت و دوستی و موافقت میکنند و کعب بن اشرف و
اصحابش بر خلاف رسول خدا با مشرکین مکّه هم پیمانی مینمودند، بخدا قسم اینها بد توشهاي براي سفر آخرت خودشان مهیّا
کرده و بجلو میفرستند و بد سوغاتی از ، ص: 92
پیش براي خویش ارسال میدارند. بدانند که غضب خداوندي بر آنها مستولی است و در عذاب الهی بطور دائم خواهند بود.
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 92
بینی از ایشان تو بسیاري عیان که تولاشان بود بر کافران
مینمایند از عناد مسلمین دوستی با اهل کفر و مشرکین
بد بود چیزي که بفرستاده پیش نفسهاشان از دو روئی بهر خویش
وان بر ایشان شد بخشم حق سبب جاودان اندر عذابند و تعب
(80)
ار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 11 ، ص: 93
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 93
صفحه 53 از 150
قوله تعالی: أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ.
سخط یعنی: غضب شدید که مقتضی عقوبت است و آن بر وزن فرس و قفل هر دو آمده است. نیز بر وزن فرس مصدر آمده است.
چنانکه در آیه 58 سوره توبۀ میفرماید:
وَ إِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ یَسْخَطُونَ، یعنی: اگر از غنیمت بآنها ندهند بشدّت خشمگین شوند. و از این ماده است:
اسخط یعنی: بغضب آوردن، چنانکه در آیه 28 سوره محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میفرماید:
اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ و مراد از غضب و سخط خدا عذاب اوست، و رضاي خدا همان ثواب اوست و در خدا تغییر
حال نیست.
سخط را صحاح و قاموس و اقرب غضب مطلق گفتهاند، ولی راغب در آن شدّت را قید کرده است.
، ص: 94
[سوره المائدة ( 5): آیه 81 ] .... ص : 94
اشاره
( وَ لَوْ کانُوا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ النَّبِیِّ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِیاءَ وَ لکِنَّ کَثِیراً مِنْهُمْ فاسِقُونَ ( 81
ترجمه و شرح .... ص : 94
خداوند متعال در این آیه کریمه بیان میکند که ایمان بخدا و پیامبر سبب آن میشود که آدمی رو بخدا کند و قلبش باو متوجه
شود و مؤمنان در مییابند که تنها نیرو نیروي خدائی است و عزت مخصوص خدا و پیامبرش و مؤمنان است، ولی بسیاري از راه
عقیده درست که سبب راهنمائی قلب و عقل براه راست است، انحراف جستهاند. اینک میفرماید:
و هر گاه این یهودیان بخدا و به پیغمبر خدا یعنی محمّد یا موسی علیهما السّلام و آنچه را که باو نازل شده است، ایمان میآورند. یا
ایمان آورده بودند کافران و مشرکان را بدوستی نمیگرفتند و با آنها بر ضد و بر خلاف پیغمبر خدا موالات و معاونت و یاري
نمینمودند و لکن بسیاري از این یهودان از امر اللهی متمرّد بشمار میآیند و اگر خارج از دین خدا نبودند با مشرك و بتپرست
سازش نمیکردند و علیه دین اسلام که توحید خالص است قیام نمیکردند و با مسلمانان بجنگ نمیپرداختند.
(81)
، ص: 95
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 95
بود اگر کارند ایمان بد دلان بر خدا و بر نبی از قلب و جان
و آنچه بفرستاده از حق سوي اوست مشرکان را هیچ نگرفتی بدوست
بود هم گویند روي این خطاب بر یهودان کاهل دینند و کتاب
صفحه 54 از 150
یعنی ار بودند ایشان معتقد بر خدا و جمله احکامش بجدّ
حکم تورات است این کار باب دین می نگیرند اولیاء ارباب دین
لیک بسیاري از ایشان فاسقند خارج از ایمان و حکم سابقند
(81)
، ص: 96
توضیحات .... ص : 96
1) قوله تعالی: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ. )
در هر چهار جمله از این آیه نکاتی رعایت شده که در سایر آیات قرآنی بکار برده نشده است. به پیامبر اسلام بعنوان یا ایّها الرّسول
خطاب نموده که تصریح بآن است که وظیفه رسالت تو انجام و اعلام این حکم است بمردم، و سپس در جمله بلّغ تصریح باهمیّت
آن نموده از جمله ارکان دین اسلام و رسالت پیامبر، اعلام این حکم بمردم است و در جمله ما انزل الیک من ربّک بطور اشاره
ذکر شده است که از نظر اهمیّت این حکم، رسول گرامی باید آن را تفسیر نموده و بمردم صریحا اعلام نماید و مردم نیز تصدیق
نمایند که این حکم از جانب خداست و بقرائنی که گفته میشود، حکمی است که در پایان احکام اسلام باید اعلام شود و از جمله
ارکان آن است. و جمله ان لم تفعل فما بلّغت رسالته، نیز مبنی بر تأکید و خطاب به پیامبر است که اگر در باره اعلام این حکم
بمردم کوتاهی نمائی، وظیفه رسالت خود را انجام ندادهاي و غرض تصریح باهمیت این حکم بوده که رکن دین اسلام و محصول
رسالت اوست.
و نیز مردم از این خطاب تهدید آمیز بفهمند که رکن دین اسلام و روح احکام آن همین حکم است که اگر آن را نپذیرند بمنزله
آن است که دین اسلام را نپذیرفتهاند. و خطاب تهدید آمیز از این نظر نیست که احتمال رود رسول خدا در باره ابلاغ این حکم
اهمال میفرماید زیرا ساحت وي منزه است از اینکه در انجام رسالت کوتاهی نماید، بلکه بلحاظ اهمیّت باین أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 11 ، ص: 97
حکم است که بمنزله روح دین اسلام و سایر احکام بمنزله جسد آن است و ادامه دعوت آن در جهان وابسته به تبلیغ آن حکم
است.
و جمله و اللّه یعصمک من النّاس، نیز بر تأمین خاطر پیامبر اسلام است که پروردگار ترا از خطر مردم منافق ایمن میدارد و توطئه
آنان را نقش بر آب میکند. از این مژده استفاده میشود همچنانکه تاریخ نیز بر آن گواه است، گروهی از صحابه که زمام تدبیر
امور را در دست داشتند در صدد آن بودند که نگذارند رسول اکرم در باره وصایت و خلافت گفتگو کند و براي تصدّي امور
مسلمانان بعد از وفات خود خلیفه تعیین نماید و پس از خاتم بخشی علی بن أبی طالب علیه السّلام و نزول آیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ ...
مردم پیش بینی میکردند که در باره وصایت او رسول خدا تصریح نماید.
لذا همواره در صدد بودند که نگذارند چنین مجلسی تشکیل شود و بصراحت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وصایت علی
بن أبی طالب علیه السّلام را بعموم مسلمانان اعلام نماید، و پیامبر اسلام نیز از توطئه این گروه از اصحاب نگران بود که اگر در باره
خلافت علی بن أبی طالب تصریح نماید او را متهم کنند که دین اسلام را بطور وراثت در خانواده خود قرار میدهد، و مانند
فرمانروایان براي خود خلیفه و جانشین تعیین مینماید، لذا خداوند متعال در این آیه به پیامبر اکرم مژده میدهد که فرمانروائی و
وصایت علی بن أبی طالب را بر مسلمانان اعلام نما و توطئه مردم منافق مانع از انجام این مأموریت نخواهد شد و خطري بر تو متوجه
نمیشود، بلکه در تبلیغ این بعموم مسلمانان پیروزي و موفقیّت خواهی داشت لذا پیامبر اکرم پس از اداء نماز در مجمع حاجیان
صفحه 55 از 150
فرمودند: کیست که به شما از خود شما اولی باشد همه مردم فریاد بر آوردند: پروردگار و رسول او. حضرت سه بار این سؤال را
تکرار کرد، ، ص: 98
مردم نیز در هر سه بار فریاد بر آوردند، خدا و رسولش آنگاه دست علی بن أبی طالب علیه السّلام را گرفته و فرمود:
هر که من مولاي او هستم علی مولاي اوست بار الها هر که ولایت و فرمانروائی او را میپذیرد، تو امور او را تدبیر فرما و هر کس
که او را دشمن بدارد تو او را دشمن بدار و یاري کن هر که او را یاري کند و خوار نما هر که او را خوار کند و علی از من است و
من از او هستم و علی بمنزله هارون است، بموسی جز اینکه بعد از من پیامبري نخواهد بود.
2) قوله تعالی: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ حَتَّی تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ. یعنی: اي یهود و نصاري )
و اي اهل کتاب شما بر دین صحیح نیستید تا اینکه تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارتان بر شما نازل گشته بدون تبعیض و
تفاوت بر پا دارید، زیرا این کتابها همه از یک مبدء صادر شده و اصول اساسی آنها یکی است.
اگرچه آخرین کتاب آسمانی کاملترین و جامعترین آنهاست، چنانکه کتابهاي پیشین بشارتهاي متعددي در باره آخرین کتاب یعنی
قرآن دادهاند، اي کسانیکه مدعی هستید که تورات و انجیل را قبول دارید، اگر راست میگوئید، باید این بشارتها را نیز قبول داشته
باشید، زیرا دین حق انبیاء با دین اسلام تفاوتی چندان ندارد، مگر در بعض جزئیات و از زمان آدم تا قیامت دین یک دین بوده،
باسم اسلام. و انبیاء تماما مأمور بدعوت بآن بودهاند لکن خداوند در این آیه میفرماید: هر چه آیات قرآنی در بیان معایب آنها
نازل میشود بخاطر عناد و عصبیّت و قساوت قلب و حبّ جاه و مال روز بروز طغیان و کفر آنها زیادتر میشود، و خداوند متعال در
پایان آیه به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را دلداري داده و میفرماید: از مخالفتهاي این جمعیت أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 11 ، ص: 99
کافر غمگین مباش، زیرا زیان این اعمال و رفتارشان بخودشان عاید خواهد شد.
3) قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصاري مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً، یعنی: مجرد دعوي )
مسلمانی و تظاهر باسلام و یا پیروي از آئین توریۀ و یا از آئین مسیحیّت که آمیخته بشرك و کفر است، هرگز در سعادت بشر و
قرب به رحمت پروردگار تأثیري نخواهد داشت. زیرا بر حسب منطق قرآن و حکم خرد، اعتبار توریۀ و انجیل پایان یافته و برنامه
مکتب عالی قرآن احکام آنها را فسخ نموده و آئین آنها را کفر معرفی نموده است.
خلاصه خداوند متعال در این آیه کریمه به کسانیکه نجات را در پناه ملیّت خاصی میدانند و میل دارند میان دستورات انبیاء تبعیض
قائل شوند و دعوتهاي مذهبی را با تعصّب قومی بیامیزند، جواب دندانشکنی داده و میگوید: راه نجات منحصرا در کنار گذاشتن
اینگونه سخنان است.
ضمنا بنا بعقیده بعضی از مفسرین مراد از الّذین امنوا در اول آیه منافقون هستند و ذکر من امن که بعدا ذکر شده است، مقصود
ایمان بقلب است، ولی برخی از مفسرین نوشتهاند: جمله من امن محمول بیهوده و نصاري است. یعنی هر یک از آنها که ایمان
واقعی دارند و الّذین امنوا در ابتدا محمول بر ایمان ظاهري است. و بعض دیگر از مفسرین گفتهاند: جمله من امن مربوط بجمیع
است و معناي آن این است که هر کس ایمان مستدام و مستمرّ بخدا و روز جزا دارا باشد و عمل صالح انجام دهد او را خوف و
حزنی نخواهد بود.
قوله تعالی: لَقَدْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ. ، ص: 100
خداوند در این آیه شریفه بیان میکند که پیامبران خدا از آنان پیمان گرفتهاند که به حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
ایمان آوردند و به پیغمبري وي اقرار کنند یا بنا بقول برخی از مفسرین خداوند متعال از آنها پیمان گرفته است که در توحید،
اخلاص داشته باشند و بدستورات خدا عمل نمایند و پیامبران خدا و بشارتهاي مربوط به پیامبر آخر الزمان را تصدیق کنند، البته باید
صفحه 56 از 150
توجه داشت که این پیمان را خداوند متعال از یهودیان معاصر پیامبر اسلام نگرفته بود، بلکه از پدران آنها گرفته بود، لکن از آنجا
آنها این پیمان را در کتابهاي خویش خوانده بودند و به صحت آن اقرار و اعتراف داشتند، لذا پروردگار عالم آنان را بیاد آن پیمان
میاندازد و با آنها باحتجاج میپردازد و آنان را مورد سرزنش قرار میدهد. ولی آنها نه تنها این پیمان را عمل نکردند، بلکه هر
وقت پیغمبري بر خلاف تمایلات و هوي و هوسهاي آنان دستوراتی میآورد، بر ضد او دست بمبارزه میزدند، یا آنها را تکذیب
میکردند یا اگر با تکذیب آنان نمیتوانستند از نفوذشان جلوگیري کنند، بقتل میرساندند. گاهی با ارّه دو قسمت میکردند،
گاهی سر میبریدند، گاهی در دیگ آب جوش میجوشاندند، گاهی بچاه میانداختند، گاهی زنده بگور کردند. چنانکه امروز
مشاهده میشود که اگر مسلمانی در چنگال آنها قرار گیرد چه میکنند، زیرا هیچ طایفهاي قسیتر از یهود در دنیا نبوده و نیست.
ضمنا جمله یقتلون که بصورت مضارع آمده، شاید از این نظر باشد که فرزندان یهود بجنایتهاي نیاکان خود راضی و خشنود هستند،
از این رو جنایت کشتار و قتل بهمه آنها نسبت داده شده است.
5) قوله تعالی: وَ حَسِبُوا أَلَّا تَکُونَ فِتْنَۀٌ فَعَمُوا وَ صَ مُّوا یعنی: آنان خود را یک نژاد برتر میپنداشتند و بعنوان فرزندان خدا از أنوار )
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 11 ، ص: 101
خود یاد میکردند و گمان میکردند که در مقابل قتل و تکذیب پیامبران کیفر نمیبیند و گرفتار عذاب الهی نخواهند شد، لکن سر
انجام این غرور خطرناك مانند پردهاي بر چشم و گوش آنها افتاد و از دیدن آیات الهی نابینا و از شنیدن کلمات حق کر شدند، اما
پس از دیدن مجازاتهاي خداوند متعال گروهی از آنها توبه کردند و خداوند توبه آنان را پذیرفت، سپس پس از گذشتن قرنها
نسلهاي بعدي بار دیگر پردههاي غفلت در اثر گناهانشان بر چشم و گوش آنان افکنده شد و از دیدن و شنیدن حق کور و کر شدند
و خداوند بکردار آنها دانا است و هیچگاه از اعمال و رفتار آنان غافل نبوده و نخواهد بود و بر وفق اعمالشان جزاي آنان را خواهد
داد. و این جمله در حقیقت تهدیدي براي آنهاست. البته در میان آنها انبیاء و مؤمنین و صلحاء هم بودند، لکن اکثریت با کفار بود،
چنانکه در تمام ادوار از زمان حضرت آدم تا کنون و تا ظهور حضرت مهدي عجّل اللّه تعالی فرجه اکثریت با کفّار و فسّاق و فجّار
و احزاب شیطان خواهد بود.
5) قوله تعالی: لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ. )
مذهب مسیحیان یعقوبیّه این است که ذات پروردگار عالم با ذات مسیح اتحاد یافتند در نتیجه کالبد عیسی لاهوتی شد در صورتی
که معرفی عیسی مسیح به این که فرزند مریم است خود اقرار بطلان دعوي و تناقض گوئی آنها است و نیز عیسی مسیح بنی اسرائیل
و سایر مردم را بخداپرستی دعوت میکرد و او پروردگار خود و همه انسانها معرفی مینمود و اقرار داشت به این که خود و همه
مردم آفرید و پرورده خداوند جهان هستند و همچنین مردم را از کفر و شرك بآفریدگار میترسانید و بر حذر میداشت، که هر که
براي خداوند جهان شریک پندارد از نور فطرت خدا داده بیبهره میگردد و ، ص: 102
به سیرت تیره خود براي همیشه دچار حسرتهاي روانی و شعلههاي آتشین خواهد بود، و براي تأکید این مطلب اضافه نمود هر کس
براي خدا شریکی قرار دهد، خداوند متعال بهشت را بر وي حرام کرده و جایگاه او آتش است. لذا در پایان آیه میفرماید: براي
ستمکاران و ظالمان هیچگونه یار و یاوري وجود نخواهد داشت.
7) قوله تعالی: لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَۀٍ. )
بشر از نظر اینکه به نیروي خرد بطور بداهت حکم میکند، به این که جهان پهناور که از اجزاء بیشمار صورت گرفته، صانع و
آفریدگاري دارد که آن را از کتم عدم بوجود آورده و همواره نظام آن را تدبیر مینماید، از این جهت او را باوصاف چندي معرفی
مینماید و اگر هر یک از آن اوصاف بر خلاف واقع باشد در باره تعریف و شناخت اوصاف پروردگار خطا نموده است، نه اینکه
پروردگار و صانع جهان را انکار نموده و موجود دیگري را صانع آن میپندارند، مثلا گروهی از مسیحیان که آفریدگار جهان را
صفحه 57 از 150
عیسی مسیح پنداشتهاند در جمله: ان اللّه هو المسیح بن مریم کلمه اللّه را مبتداء قرار داده و او را ثابت و محقق دانستهاند، ولی
برخلاف واقع او را داراي صفت بشریت مانند عیسی معرفی نموده و از آن صفت خبر دادهاند، یعنی صانع جهان داراي اوصاف
بشریّت است، پس وجود پدید آورنده جهان را انکار نمیکنند، بلکه او را بطور بداهت ثابت و محقق دانسته، ولی در باره تعریف
صفت بشریت او خطا کردهاند. همچنین گروهی از مسیحیان که صانع و آفریدگار جهان را ثالث ثلثه پندارند در جمله انّ اللّه ثالث
ثلاثه فقط اللّه را مبتداء و او را محقق دانسته، ولی بر خلاف واقع و حکم عقل او را متعدد و کثیر فرض کردهاند و از آن خبر داده
که بوجود آورنده و خداي ، ص: 103
جهان در عین وحدت و یکتائی متعدد است، همینطور گروهی که بارباب اصنام قائل هستند صانع و آفریدگار جهان را بطور بداهت
معتقدند ولی در باره صفت تدبیر و نظام گوناگون آن خدایان و شریکهاي چندي پنداشتهاند، همچنین گروه مادّیین و طبیعیّین که
مبدء جهان را نیروي طبیعت و یا دهر پنداشته بر حسب دقت روش آنان در خداشناسی آن است که صانع و پدید آورنده جهان
هستی را بیادراك و بیشعور پنداشته و او را داراي نقص میپندارند. پس در مقام تعریف صانع جهان خطا نموده و او را ناقص
میدانند، نه آن است که پدید آورنده جهان را انکار نموده و نیروي طبیعت را آفریدگار و صانع میدانند.
شعار دیگر مسیحیت در باره پروردگار آن است که ثالث ثلثۀ است.
یعنی بر هر یک از پدر و فرزند- روح القدس- آفریدگار صادق و منطبق است. لکن جمله و ما من اله الّا اله واحد، دلیل بر بطلان
این دعوي به این که ذات احدیّت خداوند داراي وحدت حقیقی است که از هیچ جهت تعدّد و کثرت در او فرض نمیشود و
صفات او عین ذات اوست و زائد و عارض بر ذات او نیستند، همه صفات آفریدگار بر حسب خارج یکی است یعنی ذات او عین
علم و قدرت و حیات است و همچنین بر حسب مفهوم صفت علم و قدرت و حیات او بیک معنا است و معانی آنها مرادف
یکدیگرند، یعنی:
همه صفات کمال ظهوري از وجود حقیقی و اثري از صرف وجود هستند از نظر اینکه وجود او صرف حیات و صرف قدرت و علم
او احاطه محض است، یعنی حسّی است که فناء ناپذیر است و قادر و توانا است. در او عجز تصور نمیشود، صرف علم و احاطه و
شهود است که بر او جهل و غفلت عارض نمیشود و با قیاس بصفات بشر بهتر میتوان درك نمود. أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 11 ، ص: 104
و مفاد جمله و ما من اله الّا اله واحد، آن است که هیچ موجودي شایسته پرستش و ستایش نیست، جز جهان آفرین که ذات و
صفات او یکتا و بیهمتا است و از هیچ جهت وحدت او تعدد و یا کثرتپذیر نیست وحدتی است، محض و مشوب بعدم و نقص
نیست تا کثرت یابد و مرکب از وجود و فقدان باشد، بلکه محض وجودي است که محدود بحدّي نیست و محض قدرت و حیات
است که در او شائبه عجز و نقص نیست و محیط بر پدیدههاي هستی است. سپس در آیه بعد آنان را بتوبه و آمرزش جویی و
برحمت و آمرزش میخواند تا در توبه بر ایشان باز بماند و هر که پشیمان شود و آهنگ باز داشتن داشته باشد، نومید نشود. چنانکه
میفرماید:
أَ فَلا یَتُوبُونَ إِلَی اللَّهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ.
آیا پس چرا توبه و بازگشت نمیکنند، بسوي خدا و از او طلب آمرزش نمینمایند با اینکه خداوند آمرزنده مهربان است.
وجوب توبه از احکام عقلیه مستقلّه است، بخصوص از این کفریات و تناقضات که هر عاقلی حکم بفسادش میکند. و توبه از این
گناهان بزرگ این است که دست از این عقائد باطله بردارند و در حق عیسی غلوّ نکنند و باسلام مشرف شوند و آنچه حق و صدق
است در باره عیسی معتقد گردند.
سپس با منطق واقعی محکم بایشان سخن میگوید تا مگر باندیشه پاك و سلیم باز گردند. چنانکه میفرماید:
صفحه 58 از 150
مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّیقَۀٌ کانا یَأْکُلانِ الطَّعامَ.
غذا خوردن یک مسأله واقعی در زندگی مسیح و مادرش بود و این یکی از خواص موجودات زنده آفریده است که با کمال
سادگی واقعی ، ص: 105
اندیشه خدائی را از بین میبرد، زیرا خوراك خوردن براي رفع نیازمندي تن جهت زنده ماندن است و آنکه براي زیستن نیازمند
خوردن است، هرگز نمیتواند خدا باشد خدا بذات خود زنده و قائم و باقی است و نیازي ندارد و در ذات او چیز حادثی چون
خوراك داخل نمیشود و از آنجا که این منطق واقعی بسیار آشکار و تابناك است و هیچ انسان عاقلی در آن بمحادلۀ برنمیخیزد،
پس از آن چنین میفرماید:
انْظُرْ کَیْفَ نُبَیِّنُ لَهُمُ الْآیاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّی یُؤْفَکُونَ.
یعنی ببین و در شگفت باش که چگونه با سادگی و آسانی و آشکاري و بصورتی که هیچ شک و تردیدي در آن راه ندارد، مطلب
را بر ایشان میشکافیم و چگونه آنان از این سخن حقی که آسان و روانی و آشکار است روي برمیگردانند.
سپس براي هماهنگی با چنین منطق است که میپرسد: آیا چیزي را میپرستید که در سود و زیان شما دستی ندارد.
قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَمْلِکُ لَکُمْ ضَ  را وَ لا نَفْعاً.
همه اینها چیزهایی هستند که در رساندن سود و زیان به بندگان خدا نیروئی ندارند و تنها خداست که نداي بندگان پرستنده خود را
میشنود و بر هر چه در زمین و آسمان است آگاهی دارد.
ناگفته نماند اگر پرستش مخلوقی جایز باشد، باید بتپرستی بت پرستان هم مجاز باشد، زیرا در مخلوق بودن همه برابر و مساویند و
در حقیقت اعتقاد به الوهیت حضرت مسیح یک نوع بتپرستی است، نه خدا پرستی.
8) قوله تعالی: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ. ، ص: 106 )
اگر مورد خطاب فقط نصاري باشد، مراد غلوّ در حق مسیح و بعقیده برخی از مفسرین خطاب متوجه یهودیان نیز هست، زیرا آنان
نیز در تکذیب حضرت عیسی و حضرت محمد علیهم السّلام غلوّ کردند. یعنی اي اهل کتاب از حدّي که خداوند متعال تعیین کرده
تجاوز نکنید که از دسترس بحق محروم خواهید شد، لذا به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دستور میدهد که بآنان بگو
هرگز در باره امري که فطرت و خرد بآن رهنما و مدار سعادت بشر است، بدون توجه بخطر آن از آئینی که بر اساس خودستائی
است، پیروي ننمائید زیرا پیشوایانی که آن را سروده خود آنان بضلالت بسر برده و دیگران را نیز به پیروي از آئین خرافاتی دعوت
نمودهاند و طریقه خرد و وجدان را بکنار نهاده و سایر افراد را نیز براي همیشه منحرف نمودهاند، بخاطر اینکه مسیحیان پس از بعثت
پیامبر خدا و ظهور دین اسلام در باره پیامبر رشک برده او را تکذیب نموده و بر عقیده باطل در باره الوهیت عیسی مسیح اصرار
نمودند، باستناد اینکه بدون پدر بوجود آمده است و هرگز انسانی بدون پدر بوجود نیامده و دیده نشده است، ناگزیر چنین پنداشتند
که فرزند آفریدگار است و چون خارق عادت بسیاري از عیسی سر زده بود، مانند اینکه از گل هیئت پرندهاي ترتیب داده و بآن
میدمید، پرندهاي شده پرواز میکرد و نیز مردگان را زنده میکرد و چون این سنخ کارها فقط از آفریدگار بظهور میرسد، لذا
پیروان حضرت عیسی پس از او در باره وي غلو نموده، از دین توحید منحرف گشته و بصورت آئین مسیحیّت در آوردند غافل از
اینکه انسان کامل که امانت پروردگار را بعهده گرفته و از همه طبقات مخلوقات ارجدارتر است، اگر بوظائف بندگی بصدق و صفا
، رفتار کند و بخلوص عقیده و خلق موصوف گردد، خداوند متعال نیز او را بمقام ارجمندي أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 11
ص: 107
خواهد رسانید و آثار درخشان و خارق عادت بسیاري بظاهر از او سر میزند، ولی سیرت آنها خواست پروردگار است، مانند تابش
نور آفتاب بر آیینه که بیخردان پرتو و حرارت را نوري از آئینه پندارند.
صفحه 59 از 150
9) قوله تعالی: لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ. )
بنا به نوشته مفسرین مراد اصحاب سبت است. گروهی از یهود ساحل دریا نشین با اینکه پروردگار آنها را از شکار ماهی در
روزهاي شنبه نهی فرموده بود، ولی آنها به نیرنگ ماهیان را در روز شنبه در گودالها حبس میکردند، زیرا در آن روز در صدد
شکار ماهی نبودند، ماهیان آزاد بودند، خودشان بگودالها سرازیر میشوند و پس از آمدن ماهیان در گودالها طرف عصر روز شنبه
یهودیان راه بازگشت آنها را به دریا سدّ میکردند و آنها را حبس مینمودند و روزهاي یکشنبه آنها را شکار میکرده، میگفتند
که ما روزهاي شنبه ماهیان را شکار نمیکنیم، لذا حضرت داود پیغمبر آنها را نفرین کرد.
پروردگار نیز آنها را عقوبت فرموده و بصورت بوزینه در آورد، و همچنین گروهی از بنی اسرائیل از عیسی مسیح درخواست کردند
که از خدا بخواهد بر آنها مائده نازل کند، پس از نزول مائده در مقام تمرّد و انکار بر آمدند، عیسی مسیح آنها را نفرین کرد، خدا
نیز آنها را بصورت خوك در آورد.
سپس در آیه بعد میفرماید: از همه بدتر اینکه آنها یکدیگر را از کار زشت باز نمیداشتند. ممکن است از تباهکاران نافرمانی و
، تعدي و تجاوز دیده شود، ولی اجتماع بهم پیوسته و درست در برابر گردنکشان میایستد و أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 11
ص: 108
حق را روان میسازد و از باطل جلو میگیرد و باین ترتیب براي نکوکاري هواخواهان و یارانی میماند و فساد منحصر در افرادي
میشود که اجتماع آنان را از خود میراند و نمیگذارد این کسان بر دستگاه اجتماعی چیره شوند، ولی بنی اسرائیل یکدیگر را از
بدکاري باز نمیداشتند و این خود چیزي است که کمر اجتماع را میشکند و اسلام نیز بر این موضوع بسیار سختگیر است و
میگوید که چون در اجتماعی شرّي پیش آید و بر آن خاموش مانند، کفر بهمه میرسد. لذا تنها امر و نهی کافی نیست، بلکه باید
در این امر اصرار ورزید و از گناهکاران ببرّند تا ناچار از معصیت و نافرمانی دست بردارند.
سپس در آیه بعد بیکی از اعمال خلاف آنان اشاره نموده و بیان میکند که بسیاري از آنها را میبینی که طرح دوستی و محبت با
کافران میریزند و دوستی آنان آمیخته با انواع گناه و تشویق آنها باعمال و افکار غلط بود و اعمال بد آنها را در نظرشان خوب
جلوه میدادند تا بآنان نزدیک گردند و از امور دنیوي آنان بهرهمند شوند، لذا در پایان آیه میفرماید:
این گروه که با دنیاي کفر و بتپرستی شرکت نموده و علیه اسلام و مسلمانان قیام میکند چه آینده خطرناك و عقوبتهاي براي
خویش آماده نمودهاند و غضب پروردگار زیاده بر تصور است که بدانها دچار خواهند شد، لذا خداوند متعال در آیه بعد راه نجات
از این برنامه غلط و نادرست را بآنها نشان داده و میفرماید:
اگر این گروه اهل توحید بوده و به روز جزاء معتقد باشند و از کتاب آسمانی پیروي مینمودند، هیچگاه تن بدوستی بیگانگان و
دشمنان خدا در ، ص: 109
نمیدادند و علیه دین اسلام که توحید خالص است، قیام نمیکردند و با مسلمانان بجنگ نمیپرداختند. این خود دلیل آشکاري
است به این که این گروه از دین توحید خارج شده و در صف بتپرستان در آمدهاند و بسیاري از آنان از راه عقیده درست که
سبب راهنمائی قلب و عقل براه راست است انحراف جستهاند.
، ص: 110
روایات .... ص : 110
1) ابن مسعود روایت کرده، گفت: پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پس از مراجعت از حجۀ الوداع بمن فرمود: اي پسر )
مسعود، اجل من نزدیک شده، آیا میدانی مولاتی تو بعد از من کیست، نام عدّه زیادي را بردم. پیغمبر اکرم متأثّر شده، فرمود:
صفحه 60 از 150
گریهکنندگان در عزا و مرگت گریه کنند، چرا از علی بن أبی طالب تجاوز میکنی و براي چه او را بر دیگران مقدّم نمیداري. اي
پسر مسعود! در روز قیامت براي این امت پرچمهائی برافراشته میشود و مقدم آنها پرچم بزرگ من است با علی بن أبی طالب علیه
السّلام و همه مردمان آرزو دارند که بزیر آن پرچم بروند، منادي ندا میکند این فضیلت و بزرگی و فخري است براي تو اي علی
بن أبی طالب.
2) در کافی از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت فرمود: )
خداوند متعال بر مردم پنج امر واجب و مقرّر نمود:
1) نماز و مردم نمیدانستند چگونه نماز بجا آورند. جبرئیل نازل شد و دستور آن را به پیغمبر اکرم داد. )
2) زکوة که جبرئیل به پیغمبر اکرم گفت: تا بمردم بفهماند که چگونه باید زکوة دهند. )
3) روزه که ماه رمضان را در میان شعبان و شوال قرار داد. )
4) حج که مناسک آن را پیغمبر اکرم بمردم تعلیم داد. )
5) ولایت بود که در عرفات و روز جمعه آیه ولایت نازل شد، لکن مردم چهار امر واجب را عمل کردند و پنجمین امر را ترك )
نمودند. ، ص: 111
3) امام محمد باقر علیه السّلام هنگامی که آیه یا ایّها الرسول که در باره ولایت است در غدیر خم بر پیغمبر اکرم نازل شد پیغمبر )
فرمود: اي مردم میترسم شما را بامري دعوت کنم، اجابت نکنید آن وقت هم من مسئول خدا باشم و هم شما در اینمورد چه
میگوئید؟ عرض کردند ما همه شهادت میدهیم که شما تبلیغ رسالت فرموده و پند داده و آنچه بر شما لازم بود، ادا کردهاید.
خداوند بهترین پاداش پیامبران را بشما مرحمت نماید. آنگاه پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: اي مردم حاضرین بغائبین
برسانند. هر کس بمن ایمان دارد، باید در ولایت علی بن أبی طالب مرا تصدیق کند. اي مردم آگاه باشید ولایت علی ولایت من
است و خداوند از من عهد گرفته در سه مرتبه که ولایت او را بشما برسانم، آیا شنیدید آنچه گفتم؟ همه گفتند: بلی اي رسول خدا.
4) عیاشی در تفسیر خود با چند واسطه از ابن عباس و جابر بن عبد اللّه روایت کرده که خداوند متعال پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و )
آله و سلّم را مأمور کرده بود که علی علیه السّلام را بخلافت نصب کند، ولی میترسید که بگویند پسر عموي خویش را برگزید و
او را مورد انتقاد قرار میدهند، لذا خداوند متعال این آیه را بر پیامبر اکرم نازل فرمود. و او در روز غدیر خم علی را برهبري مسلمین
منصوب کرد.
5) در بصائر الدرجات در ذیل آیه قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ. از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت )
فرمودند: مراد از ما انزل ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام است که در توریۀ و انجیل بر یهود و نصاري نازل نموده. این حدیث را
سعد بن عبد اللّه و عیاشی نیز روایت کردهاند.
6) کافی در ذیل آیه وَ حَسِبُوا أَلَّا تَکُونَ فِتْنَۀٌ. از امام جعفر صادق علیه السّلام ، ص: 112 )
روایت کرده که آن حضرت فرمودند: زمانی که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم حیات داشت و در میان مردم بود، گمان
کردند که آزمایش نمیشوند، ولی کور و کر شدند. وقتی آن حضرت رحلت فرمود و از میان آنها رفت، امیر المؤمنین علی علیه
السّلام قیام فرمود و زمام امور را بدست مبارکشان گرفت، خداوند توبه آنها را پذیرفت. پس از آن باز کور و کر شدند و تا ساعت
قیامت در وادي گمراهی سیر نموده و سرگردان میروند.
7) ابن بابویه در ذیل آیه مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: مراد از )
این بیان که مسیح و مادرش غذا میخوردند آن است که آنها نیز مانند سایر افراد بشر مبتلا بحدث شده و مدفوعات از آنها دفع
میشد. عیاشی نیز این حدیث را روایت کرده است و این روایت کنایۀ است بر اینکه چون آنها محدث میشدند، لذا محدث ممکن
صفحه 61 از 150
نیست واجب الوجود و خدا باشد.
8) در مجمع ذیل آیه لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ. از امام محمد باقر علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: حضرت )
داود آنها را لعنت کرد، زیرا از حکم اللهی در باره صید ماهی در روز شنبه تجاوز نمودند و خداوند متعال آنها را بصورت بوزینه
مسخ کرد و حضرت عیسی هم آنها را لعن کرد، وقتی که تقاضاي مائده آسمانی نمودند و حاضر شد و ایمان نیاورند.
و در جوامع اضافه کرده که بعد از نفرین حضرت عیسی بصورت خوك در آمدند و پنج هزار نفر بودند، لکن کافی و قمی رحمۀ
اللّه علیه از امام جعفر صادق علیه السّلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود: به نفرین حضرت داود خوك شدند و به نفرین
حضرت عیسی بوزینه شدند. ، ص: 113
9) ثواب الاعمال از امیر المؤمنین علی علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: وقتی بنی اسرائیل مقصر شدند، برادر برادر )
خود را میدید که معصیت میکند او را نهی مینمود و او منتهی نمیشد، باز آن برادر دست از معاشرت برادر معصیت کار خود
برنمیداشت، تا خدا همه را بعذاب گرفتار نمود و آیه لعن در باره آنها نازل شد.
10 ) عیاشی از امام جعفر صادق علیه السّلام نقل کرده که فرمودند: )
آنها با اهل معصیت رفت و آمد و نشست و برخاست نمینمودند، ولی وقتی آنها را میدیدند، انس میگرفتند.
11 ) مرحوم قمی از امام جعفر صادق علیه السّلام نقل کرده که از آن حضرت در باره جمعی از شیعیان که با کارمندان شاه کار )
میکردند و با آنها دوستی و معاشرت مینمودند، سؤال کردند حضرت فرمود آن جماعت از شیعیان ما نیستند، بلکه از آنهایند،
سپس آیه کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ را قرائت فرمود.
12 ) مجمع در ذیل آیه تَري کَثِیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: )
دوستی میکنند با پادشاهان ستم کار و جلوه میدهند در نظر آنان دلخواه آنها را تا از دنیاي ایشان بهرهمند گردند و نیز امام جعفر
صادق علیه السّلام در جواب آن مردي که سؤال کردند عده از شیعیان در دستگاه سلاطین وارد شده و خدماتی براي آنها انجام
میدهند و آن پادشاهان را دوست داشته و با ایشان خلطه و آمیزش میکنند، عمل این عدّه چه صورت دارد؟ حضرت فرمود: آنها از
شیعیان نیستند، بلکه از زمره جباران و ستمکاران محسوب میشوند و در تأیید فرمایش خود آیه لُعِنَ الَّذِینَ را قرائت فرمود. عیاشی
نیز این حدیث را از امام جعفر صادق علیه السّلام نقل کرده است.
، ص: 114
تجزیه و ترکیب .... ص : 114
قوله تعالی وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ.
کلمه یعصمک از مصدر عصم بفتح عین و سکون صاد یعنی چنگ آوردن و جلو گیر شدن، کسی را از بدي نگاهداشتن و از
عصام القربۀ گرفته شده است و آن نخ یا چرمی است که با آن سر مشک را میبندند تا محتوي آن نریزد.
قوله تعالی: فَلا تَأْسَ اي فلا تحزن اسی یأسی اسی یعنی غم و اندوه مدار.
قوله تعالی إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَۀٍ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا إِلهٌ واحِ دٌ، کلمه ثالث خبر کلمه انّ میباشد و کلمه من که ما بین ما من اله میباشد،
زائد است و کلمه اله مبتداء و خبر آن که کلمه موجود بوده محذوف میباشد و جمله کانا یأکلان الطعام محلی از اعراب ندارد و
کلمه کیف مفعول مطلق است براي کلمه نبیّن کلمه انّی بمعناي کیف و مفعول مطلق و جمله باین صورت است افکو یؤفکون.
قوله تعالی الصَّابِئُونَ، مفسرین در باره رفع این کلمه نظریات مختلفی دارند، بنظر کسائی عطف بر ضمیر هادوا است، ولی زجاج
گفته این مطلب صحیح نیست، زیرا در اینصورت باید صابیها در یهودیت شریک یهود باشند در صورتی که اینطور نیست، زیرا
صفحه 62 از 150
صابی غیر از یهودي است و اگر بگویند کلمه هادوا بمعناي تابوا است، چنانکه در آیه 156 سوره اعراف میفرماید: أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 11 ، ص: 115
إِنَّا هُدْنا إِلَیْکَ، یعنی: یهودیان و صائبان توبه کردند. لکن مجمع مینویسد: در تفسیر آیه اینطور نگفتهاند، زیرا معنی و الّذین امنوا
مؤمنان ظاهري و زبانی است که بدنبال آنها یهودیان و صابیان و نصاري ذکر شده، سپس من امن باللّه و الیوم ... و اگر اینها مؤمنان
حقیقی بودند احتیاجی به جمله اخیر نبود. و نیز عطف بر ضمیر مرفوع بدون تأکید آن قبیح است. لکن بنظر سیبویه و خلیل و همه
انّ الّذین آمنوا و الّذین » بصریان رفع الصائبون بخاطر این است که در تقدیر در انتهاي کلام قرار داد و رفع آن بنابر ابتداست. یعنی
«... هادوا من آمن منهم باللّه ... و الصائبون و النصاري من آمن
قوله تعالی لَقَدْ أَخَ ذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ در کلمه لقد لام براي قسم است. میثاق یعنی عهد و پیمان مؤکد و جمعش میاثیق و میاثق
است. و کلمه فریقا در هر دو مفعول به است و در آیه وَ حَسِبُوا أَلَّا تَکُونَ فِتْنَۀٌ در باره رفع کلمه فتنه سه وجه ذکر کردهاند:
1) بدل از واو عموا و صموا است. ( 2) خبر است براي مبتداي محذوف، یعنی ذو العمی و الصمّ کثیر منهم. ( 3) و او را در فعل مثل )
علامت تأنیث، علامت بدانیم نه فاعل مثل اکلونی البراغیث.
قوله تعالی: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ، نصب کلمه غیر الحق بر دو وجه است:
1) حال از دینکم یعنی لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ مخالفین الحق. )
2) بنابر استثناء یعنی لا تغلوا فی دینکم الّا الحق، بنابراین کلمه الحق مستثناي از غلوّ در حق است و بدین ترتیب غلوّ در حق بمعناي )
پیروي از آن جایز است.
قوله تعالی: تَري کَثِیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ ، ص: 116
أَنْفُسُهُمْ
. کلمه ما در لبئس ما ممکن است کافّه باشد، مثل انّما، ربما، بعد ما- و لام حرف قسم است. ممکن است که اسم نکره باشد، یعنی
بئس شیئا فعلوه و جمله ان سخط اللّه محلا مرفوع و مبتداي مؤخر است. مثل بئس رجلا زید و خبر آن بئس ما قدمت میباشد، یا
اینکه خبر مبتداي محذوف است. ممکن است در محل نصب بتقدیر لان سخط اللّه باشد.
، ص: